محمدرضا فروتن و میترا حجار با «نیلگون» در راه سینما آخرین نشانه‌های نمک نورالدین | نگاهی به فصل پنجم سریال «نون خ»، ساخته سعید آقاخانی کارگردان نمایش کلنل: بزنگاه‌های تاریخی ما، زمینه ساز تولید آثار هنری است فروش حیرت انگیز «گارفیلد» در اولین هفته اکران «سمرقند»، برای خانواده بزرگ فارسی زبانان | کتاب تازه شاعر خراسانی در نمایشگاه کتاب تهران پایان فیلمبرداری فیلم سینمایی «برج آخر» اثر سوفیا موسویان صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ آلبوم «عشق ناباور» در راه بازار موسیقی کنسرت‌های پاپ اردیبهشت ۱۴۰۳ + زمان و مکان تأکید هیئت رسانه‌ای ایران و عراق بر انعقاد «تفاهم‌نامه همکاری» و تشکیل «شورای رسانه‌ای مشترک» + آلبوم تصاویر برنارد هیل بازیگر «ارباب حلقه ها» و «تایتانیک» درگذشت + بیوگرافی افشای «رازهای دوبلین» در نمایشگاه کتاب تهران وکیل امیرحسین مقصودلو: «تتلو» برای اثبات توبه‌اش شعری در وصف امام علی (ع) می‌خواند + عکس صحبت‌های «پیمان جبلی» درباره ساخت فصل جدید زیرخاکی، نون خ و پایتخت محمدعلی علومی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت + بیوگرافی سفیر ایران در عراق: رسانه ها برای گسترش روابط ایران و عراق به میدان بیایند بازدید هیئت رسانه‌ای ایران از از شبکه‌های خبری و رسانه‌های عراقی + تصاویر
سرخط خبرها

نگاهی به فیلم The Beekeeper آخرین اثر «دیوید آیر» | نیش «زنبوردار» به یک سناریوی تکراری

  • کد خبر: ۲۱۳۵۵۹
  • ۰۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۲
نگاهی به فیلم The Beekeeper آخرین اثر «دیوید آیر» | نیش «زنبوردار» به یک سناریوی تکراری
زنبوردار جدیدترین اثر دیوید آیر کارگردان با بازی جیسون استاتهام است که بی وقفه شما را به اکشن‌ترین صحنه‌های ممکن در هالیوود می‌برد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ دیوید آیر باید عنوان بهترین کارگردانی را بگیرد که از آدم‌ها یک قاتل باالفطره می‌سازد، همان کارگردانی که حتی اگر بازیگری در چند فیلم اکشن ایفای نقش کرده باشد و تعدادی هم سیاه لشگر کشته باشد، روحیه خونخوارش در فیلم‌های او از درون بازیگر بیرون می‌آید و روبروی مخاطب می‌نشیند.

نیش «زنبوردار» به یک سناریوی تکراری | نگاهی به آخرین اثر «دیوید آیر»
البته این به معنای تایید تکنیک و توان او در به بازی گرفتن بازیگران نیست. او صرفا به همین مشهور می‌شود که از جیک جیلنهال و ویل اسمیت تا برد پیت و این اواخر جیسون استاتهام را یک قاتل مهار ناشدنی نشان دهد. این را می‌شود در آثاری مثل «خشم»، «جوخه انتحار»، «پایان کشیک» و در جدیدترین اثرش «زنبوردار» به تماشا نشست.

حالا او به سراغ سناریوی زنبوردار رفته تا جیسون استاتهام را بار دیگر در هالیوود بیاورد و با لهجه بریتیش او شروع به کشتن آمریکایی‌ها کند.

ماجرای زنبوردار چیست؟

یک زنبور دار، جیسون استاتهام، که در طویله پیرزنی زندگی می‌کند و به تولید عسل مشغول است پس از آنکه به خانه صاحب‌خانه می‌رود متوجه می‌شود که او بخاطر کلاهبرداری یک دسته هکر از حساب چند میلیون دلاری خیریه‌اش دست به خودکشی زده. زنبوردار سعی می‌کند مسببان این امر را پیدا کند و داستان از اینجا آغاز می‌شود.

ادامه داستان به اینجا بر می‌گردد که مرد به خانه این زن می‌رسد و معلوم می‌شود که یک شرکت حیله‌گر که از شهروندان فقیر و ناآگاه پول می‌دزد تماس گرفته و یک ویروس روی لپ‌تاپ او آپلود شده که موجودی تمام حساب‌هایش را به صفر رسانده است. پیرزن که اکنون از روی سادگی تمام اموال خودش را از دست داده، خودکشی می‌کند و آدام کلی برای یافتن رئیس شرکتی که او را از داشتن دوستش محروم کرده بود، به یک مأموریت دیوانه‌وار می‌رود.

بنابراین، زنبوردار یک فیلم اکشن است که حتی یک لحظه هم از سرعتش کم نمی‌شود؛ فیلم به خوبی جریان می‌یابد و افت شدیدی نمی‌کند. این یک «فیلم انتقامی با احساس خوب» و واقعی مانند Taken (۲۰۰۸) است. شما می‌خواهید مخالفان قهرمان داستان، که احساس می‌کنند در این جهان افرادی تخطی‌ناپذیرند، به آنچه که لیاقتش را دارند، برسند. هرچند داستان زنبوردار واقعاً نوآورانه نیست، اما چیزی که بیشتر از همه در این فیلم من را جذب کرد این بود که فیلم دارای یک داستان انتقامی ساده بود.

کلیشه‌ای که باید با جرئت به سمتش رفت

اگر برویم سراغ سناریوی یک خطی که احتمالا کرت ویمر، نویسنده اثر، برای کارگردان گفته، به این جمله بر می‌خوریم که: مردی تنها و بی احساس که زنبوردار است دارد زندگی‌اش را می‌کند که حساب صاحب‌خانه عزیزش را هک می‌کنند و او مجبور به خودکشی می‌شود، اینجاست که ما ناگهان می‌فهمیم زنبوردار قبلا عضو یک سازمان مخفی بوده و اتفاقا یک هیولا در آن سازمان است.

خب پس اینجا به یک سناریوی کلیشه‌ای برخورد می‌کنیم که در فیلم‌های قدرتمندی آن را دیده‌ایم. فیلم‌هایی مثل «جیسون بورن» و «جان‌ویک»، یا مثلا «حساب‌دار» که تقریبا در تب این سناریوی مشترک زاده شدند و باعث تکراری شدنشان نیز شدند.

سناریوی مردی که بازنشسته یک سازمان سری است و حالا با کشته شدن سگش (جان ویک) صاحب‌خانه‌اش (زنبوردار) قتل پدرش (جیسون بورن) و خلاصه یکی از عزیزانش شروع به تسویه حساب با سازمانش می‌کند.

اگر پیگیر ژانر اکشن هالیوود باشید قطعا این اسامی را می‌شناسید و شیفته شخصیت کلاسیک و استراتژیک آن نیز هستید. همین کافی است تا بدانیم وقتی می‌خواهیم سراغ ایده کلیشه‌ای پرتکراری برویم که اتفاقا شاهکار‌های اکشن کمی هم درموردش ساخته نشده باید حرفی برای گفتن داشته باشیم. مشکل فیلم زنبوردار همین است که جلوی رقبایش حرفی برای گفتن ندارد. انگار همان «جان ویک» است که فقط در یک سرعت بسیار جنون‌آمیزی به سراغ دشمنانش رفته و اسمش را عوض کرده. یا همان «جیسون بورن» است که جور دیگری می‌خواهد با سازمانش تسویه حساب کند.

نیش «زنبوردار» به یک سناریوی تکراری | نگاهی به آخرین اثر «دیوید آیر»
پله پله تا هیولای بزرگ

بگذارید با یک مثال بزرگ تیتر هیولای بزرگ را معنی کنیم. اگر سریال «پیکی بلایندرز» را دیده باشید، ما یک شخصیت تامی شلبی داریم که کیلیان مورفی نقشش را بازی می‌کند. احتمالا بسیاری بخاطر شخصیت کیلیان مورفی هم به سراغ این سریال رفته‌اند و از سردسته اراذل بیرمنگهام بخاطر هوشی که در مدیریت یک اتاق کوچک شرط بندی دارد لذت می‌برند و قسمت‌های بعدی را نیز نگاه می‌کنند تا ببینند آیا با آن ژست سیگار معروف و برادران‌ش موفق می‌شود پول بیشتری به جیب بزند یا نه؟

اینجاست که وقتی با اولین دشمنش مواجه می‌شود شما نگران بازیگر محبوبتان می‌شوید که نکند کشته شود یا برادرانش را از دست بدهد. این جمله را به خاطر بسپارید چراکه در فصل‌های میانی سریال وقتی رئیس اوباش بیرمنگهام با سایر دشمنانش مواجه می‌شود شما از این نگرانی که نکند تامی شلبی عزیزمان کشته شود به این ایده می‌رسید که: اوه... آن‌ها نمی‌دانند با تامی شلبی طرف هستند.

حالا برویم فصل آخر سریال، جایی که او صاحب بیرمنگهام شده است و اتفاقا در سیاستگذاری انگلستان نیز دخیل است. چه می‌شود که شما شیطان بودن شخصیت را باور می‌کنید؟ پاسخ: گام‌های آهسته‌اش رو به تاریکی. چیزی که در «جان ویک» هم می‌بینید.

حالا به فیلمی برخورد می‌کنید که از اخم جیسون استاتهام باید با خودتان بگویید اوه، قرار است همه دشمنان کشته شوند. حالا بروید کمی تنقلات بیاورید و خیالتان راحت باشد که قرار است همه بجز آدم‌خوب‌های فیلم که قهرمان با آن‌ها کاری ندارد کشته شوند. دیدید؟ شما اصلا نگران قهرمانتان نبودید با اینکه ژانر اکشن را همین زیبا می‌کند، همینکه حتی در آخرین قسمت فیلم «جان ویک» شما نگران کیانو ریوز هستید که نکند به دست کسی کشته شود، چون او تیر می‌خورد و زمین می‌افتد.

چیزی که احتمالا جیسون استاتهام در تمام فیلم‌نامه‌ها با خودکار قرمز حذف می‌کند این جمله‌ها است:

بازیگر زمین می‌خورد، بازیگر صورتش خونین و بهم ریخته می‌شود، کت بازیگر از تنش درآورده می‌شود.

جمله‌هایی که شما را نگران قهرمان می‌کند و نمی‌گذارد آخر فیلم را حدس بزنید.

نیش «زنبوردار» به یک سناریوی تکراری | نگاهی به آخرین اثر «دیوید آیر»
آقای کارگردان تا می‌توانی بکش

به‌نظر می‌رسد یک ژانر جدید ظهور کرده است به نام خیلی اکشن؛ که بعد از اکشن قرار می‌گیرد. مثلا اگر مخاطب صدای اسلحه و کمی کتک‌کاری دوست داشته باشد به سراغ فیلم‌های اکشن می‌رود. اما همینکه مخاطب از کارگردان خواهش می‌کند که تا می‌تواند آدم بکشد یعنی وارد ژانر خیلی اکشن شده. رهبری این ژانر البته با تارانتینو نیست، چون ترانتینو مابین سرعت تند کشت و کشتارش قرار است چیزی به مخاطب بگوید. چیزی شبیه زیر سوال بردن باور‌ها و حتی تاریخ مرسوم.

اما رهبران ژانر خیلی اکشن جا‌هایی چشم‌هایشان را می‌بندند و همه را می‌کشند. می‌کشند تا بگویند از ما خشن‌تر اصلا اینجا وجود ندارد. برای مصداق هم می‌توان به فیلم «سیسو» اشاره کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->